جدول جو
جدول جو

معنی ده بر - جستجوی لغت در جدول جو

ده بر
(دَ بَ)
در اصطلاح هندسه دارای ده ضلع. کثیرالاضلاع ده ضلعی. ذوعشره اضلاع. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرده برداری
تصویر پرده برداری
عمل برداشتن پرده از روی چیزی، مثل مجسمه ای که تازه ساخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده برداشتن
تصویر پرده برداشتن
پرده از روی کسی یا چیزی کنار زدن
کنایه از حقیقت کاری را آشکار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده برداشتن از چیزی
تصویر پرده برداشتن از چیزی
کنایه از حقیقت چیزی را آشکار ساختن، پرده برداری کردن از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاده بر زاده
تصویر زاده بر زاده
نسلی پس از نسل، زاد بر زاد، اباً عن جدٍّ، پدر بر پدر، نسل بر نسل، جدّ بر جدّ، نسلاً بعد نسل، پشت بر پشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرده برداشتن
تصویر گرده برداشتن
طرح کردن یا کپی برداشتن از روی تصویر یا نوشته ای
فرهنگ فارسی عمید
(دَ بُ)
آلتی فلزین از گچ بران. (یادداشت مؤلف).
- دم بر دوسر، دم بری که دو سر داشته باشد و آن آلتی فلزی است از گچ بران. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ بَ)
دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی شمال باختری سی سخت. دارای 150 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ بَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. واقع در 7هزارگزی شمال خاور فیروزآباد. سکنۀ آن 143 تن می باشد. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ بَ)
دهی است از دهستان شهرنو بالا ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در 84هزارگزی شمال باختری طیبات. دارای 321 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نُهْ بَ)
ذوتسعه اضلاع. (یادداشت مؤلف). نه ضلعی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ بَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 7هزارگزی شمال خاوری قلعه کلات مرکز دهستان - دارای 230 تن سکنه است. آب آن از چشمه و ساکنین از طایفه دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ بَ)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک، واقع در 24هزارگزی شمال باختری طرخوران. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سِ بَ)
سه ضلعی. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ یِ نِ)
کوه بر. که کوه را قطع کند. که راههای کوهستانی را قطع و طی کند:
معجزه باشد ستاره ساکن و خورشیدپوش
نادره باشد سماری که بر و صحراگذار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان. واقع در 35هزارگزی شمال باختری اسدآباد. سکنۀ آن 350 تن می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. در تابستان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ بِهْ)
دهی است از دهستان بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. واقع در 8هزارگزی خاور قیر. سکنۀ آن 1013 تن می باشد. آب آن از رود خانه قره آغاج و چاه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران. واقع در 26هزارگزی خاور شهرک. آب آن از رود خانه گندآب تأمین می شود. سکنۀ آن 200 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ مَ)
پارچۀ سفت بافته را گویند و ده مر عبارت از آن است که تانی آن پانصد تان باشدو پارچۀ ده مر سفت بافته است. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ گَ)
دهقان. (ناظم الاطباء). به معنی باشندۀ ده است. (از آنندراج). و رجوع به دهقان شود
لغت نامه دهخدا
(دَهْ پَ)
دهبرج. ده پره. (یادداشت مؤلف). رجوع به ده پره شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ بَ)
ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان. واقع در 16 هزارگزی خاور ماهان و 14هزارگزی راه شوسۀ کرمان بم. مزرعۀ مهدی آبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نقاب از روی برداشتن، ظاهر کردن آشکار کردن هتک کردن رسوا کردن پرده دریدن پرده خالی کردن پرده بر گرفتن پرده برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه بر
تصویر سه بر
سه ضلعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده بر افکندن
تصویر پرده بر افکندن
آشکار شدن پیدا شدن ظاهر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روده بر
تصویر روده بر
از خنده روده بر شدن، بسیار خندیدن: (نزدیک بود از خنده روده بر شود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده بر گرفتن
تصویر پرده بر گرفتن
پرده بر انداختن، بی شرمی کردن پر رویی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده برداشتن
تصویر پرده برداشتن
پرده برانگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنده برق
تصویر خنده برق
گواژ: جستن درخش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیده براه
تصویر دیده براه
منتظر انتظار کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیده برداشتن
تصویر دیده برداشتن
انتظار کشیدن منتظر بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاده بردن
تصویر استفاده بردن
سودبردن بهره بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از عهده بر آمدن
تصویر از عهده بر آمدن
از پس آن بر آمدن سر انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقده برداشتن
تصویر عقده برداشتن
غم یا عقده دل برداشتن، غم و غصه دل از بین بردن
فرهنگ لغت هوشیار
دوطرف، دوسر، در دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی